اندراحوالات ما ....
4شنبه ای که گذشت تولد نیکان پسر عمو وحید بود که رفتیم و خیلی خوش گذشت . دوتا نکته که الان این موقع شب که ساعت دو ونیم صبحه یادم مونده اینه که چون عمو وحید مارو رستوران دعوت کرده بود قبلش روی صندلی معمولی نشسته بودی و روی میزو نمی دیدی چی هست بعد بابا حمید رفت برات صندلی کودک آورد به محض این که شماروی اون صندلی نشستی وروی میزو دیدی بلند گفتی«مممم» یعنی این همه خوردنی روی میزه وهیچی به من نمیدین وباعث خنده ی دیگران شدی مخصوصا وقتی نگات به موز افتاد که دیگه یه لحظه نمیشد کنترلت کرد .چون شما یبوست شدید داری ودکترمنع کرده موز بخوری خیلی با احتیاط بهت میدادم ولی مگه شما اجازه می دادی که به حرف دکتر عمل کنم . نکته بعدی هم موقعی بود که شمع کیک رو روشن کردن عمه زینب با ذوق بهت گفت محمد سام اونجارو نیگا کن چقدر خوشگله شما هم یه نگاه کردی یه دستی تکون دادی وسریع پشتتو به همه کردی ورفتی سراغ بقیه ی موزا .
یه بار داشتم بهت غذا میدادم دستات کثیف شد گفتم محمدسام برو دستمال کاغذی بیار وبا انگشت نشون میدادم ولی شما متوجه نشدی منم که حساس !!دوس دارم سریع شما همه چیو یاد بگیری رفتم جعبه دستمال کاغذیو آوردم ونشونت دادم گفتم ببین این دستمال کاغذیه نگاه کن . نتیجه این شد که وقتی میگم :سام کنترل وبرام بیار میری دستمال کاغذی میاری ، برو کتاب بیار میری دستمال کاغذی میاری . البته اینا برای دوماه گذشته هست وخدارو شکر الان متوجه میشی ما چی میگیم ولی حرف نمیزنی تا الان فقط بابا،مامان به آب میگی آپ،به نون میگی «ن» بازم خوبه خدارو شکر .
این همه از سام گفتم حالا بریم سراغ امیررضا :امیررضا خان یه عادت بدی که داره اینه هروقت یه وسیلشو گم میکنه خوب دنبالش نمی گرده تا پیداکنه میره یه نگاه سطحی میکنه ومیاد میگه مامان شما برو پیداش کن .منم میگم برو خوب بگرد چرا من میرم پیداش میکنم .میگه آخه مامانا جادوگرن !! من شنیدم که میگن مامانا دیوانه ان دیگه جادو گر نه .
یه بارداشتم نماز میخوندم ،نمازم که تموم شد خیلی گرمم شده بود گفتم نمی دونم چرا وقتی نماز میخونم اینقدر گرمم میشه امیررضا هم خیلی جدی گفت بخاطر اینکه نور الطاف الهی بهت تابیده میشه گرمت میشه منم که پیرو مکتب ذوقیستیم دیگه مُردم ازخنده .
محمد سام خیلی عاشق تیتراژ برنامه هاست یه سَری تکون میده دیدنی به هممون هم نگاه میکنه که باهاش همکاری کنیم .عاشق عکس موبایله کافیه دست منو بابا حمید موبایل ببینی هرچی دستته ول می کنی میای پیشمون ومیگی عَت عَت یعنی عکس .
خدایا شکرت بابت این همه مهربونی .نمی دونم چه جوری شکرتو بجا بیارم .همین که بچه هام سالمن هزاران بارشکر هرچن شلوغ وپرسروصدان . الهی که همیشه سالم وشاد باشن «الهی آمین »
نکته :من چون دوربین ندارم فعلا با گوشی موبایل عکس میندازم بخاطر همین بی کیفیته اما خب بهتر ازهیچیه .