چهارماهگی محمدسام
امروز محمدسام چهارماهه شد والبته نوبت واکسن چهارماهگی . امروزشماازساعت ٦بیداری .نمیدونم چرا خوابت کم شده اصلا دیگه میل به خوابیدن نداری . امیررضا که رفت مدرسه ما هم ساعت ٨رفتیم مرکزبهداشت دومین نفربودیم البته به لطف باباحمیدکه ساعت ٧رفت وقت گرفت .رفتیم اتاق واکسن وخانم مهربون واکسنتو زد شماهم شروع به گریه کردن کردی چه عرض کنم گریه که نه جیغ زدی تازگیابه جای گریه جیغ میزنی .سرماهم خوردی ازعیدقربان تاحالا سرماخوردگی داری دکترم رفتی ولی هنوز خوب نشدی .الهی که زودتر خوب بشی گلم .بعدازواکسن رفتیم بالا برای اندازه گیری قدو وزن .خداروشکر همه چیزخوب بود فقط دورسرت ظاهرا کمتررشد کرده که خانم کارشناس گفت ١٥روز دیگه بیا دوباره اندازه بگیرم .شمایواش یواش باروحیه مامان آشنامیشی من ازالان دلشوره گرفتم که چه مشکلی وجود داره .ازمرکزبهداشت هم که میومدیم بارون میومد وشما اولین بارون زندگیتو حس کردی .زیر بارون ازخداخواستم که چیزی نباشه وشماسلامت باشی .اول تودلم دعا کردم ولی ظاهرا قدری صدام رفته بودبالاتر که باباحمید وعصبانی کرد که دوباره چرا هنوز اتفاقی نیفتاده من ناراحتم .خب چکارکنم اخلاقم این طوریه هرکاری کردم عوض نشدم استرس توی خونم رفته . میدونم آخرش خیلی خیلی زودپیرمیشم .
پی نوشت : دوستون دارم پسرای گلم الهی که همیشه سالم وسلامت باشین .آمین