پسرم سید محمدسام پسرم سید محمدسام ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

سامی نفس داداش امیررضا

محمدسام دوماهه شد

1392/6/5 16:48
نویسنده : مامان زهرا
314 بازدید
اشتراک گذاری

امروز پنجم شهریور دومین ماهگرد محمدسام است ونوبت واکسن زدن .ساعت 8صبح به همراه باباحمیدوداداش امیررضا به مرکزبهداشت رفتیم .امیررضا هم میخواست براش تداعی خاطره بشه ،چون خودش هم وقتی کوچیک بودبرای واکسن زدن ومراقبت های دوران نوزادی وکودکی به همین مرکزبهداشت می بردیم .نمی دونم چرااسترس استرسداشتم بااینکه بچه دوم بودی ولی خیلی نگران نگرانبودم .رفتیم وارداتاق شدیم من شما روبغل کردم وخانم مهربون  اول قطره فلج اطفال روتودهنت ریخت وبعد به پاهای خوشگلت واکسن زد .اولی روکه تزریق کرد شماخیلی گریه کردی گریهمنم بغض گلوموگرفته بود ونزدیک بود گریه کنم .تااومدی ساکت بشی دومی واکسن رو هم تزریق کرد واین بارشدیدترازقبل گریه کردی .سریع توی بغلم گرفتم وازاتاق اومدیم بیرون . وقتی به خونه رسیدیم قطره استامینوفن بهت دادم تاخدایی نکرده تب نکنی .خیلی بیحال شده بودی وخوابیدی ولی بعدازچنددقیقه دوباره بیدارشدی .الهی بگردم مادر، پاهات خیلی درد می کرد دستاتو خیلی تکون میدی و وقتی به پات می خورد جیغت به هوامیرفت بغلت میکردم وساکت می شدی .وقتی پاهاتوتکون میدادی دوباره ازشدت درد گریه میکردی. فسقلی من نمیدونم چراقطره استامینوفن نمی خوری صبح خوردی دیگه بعدازظهرنخوردی همه رومیدادی بیرون .منم مجبوربودم با حوله نمناک تبتوبیارم پایین ،خیلی نگران بودم که تبت خیلی بالا بره که خداروشکر این اتفاق نیفتاد وبخیر گذشت .عزیزم خیلی سخت بود ولی برای سلامتی شما واجبه واجب بود .

 انشاءالله که همیشه سالم سلامت باشید. آمین لبخند

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مهسا مامان مرسانا
27 شهریور 92 18:11
عزیزم خوشحالم از اشناییتون

رمز رو خصوصی گذاشتم


مهسا مامان مرسانا
29 شهریور 92 22:01
عزیزم دیدم به ما سر زدی اما هیچ یادگاری نذاشتی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


سلام عزیزم خوبی من چون باعجله اومدم وقت نکردم چیزی بنویسم عذرخواهی

عمه زینب
10 مهر 92 17:49
عزییییییییییییزم


سلام عمه جون مرسی که به یادمون بودی وبهمون سرزدی .