محمدسام دوماهه شد
امروز پنجم شهریور دومین ماهگرد محمدسام است ونوبت واکسن زدن .ساعت 8صبح به همراه باباحمیدوداداش امیررضا به مرکزبهداشت رفتیم .امیررضا هم میخواست براش تداعی خاطره بشه ،چون خودش هم وقتی کوچیک بودبرای واکسن زدن ومراقبت های دوران نوزادی وکودکی به همین مرکزبهداشت می بردیم .نمی دونم چرااسترس داشتم بااینکه بچه دوم بودی ولی خیلی نگران بودم .رفتیم وارداتاق شدیم من شما روبغل کردم وخانم مهربون اول قطره فلج اطفال روتودهنت ریخت وبعد به پاهای خوشگلت واکسن زد .اولی روکه تزریق کرد شماخیلی گریه کردی منم بغض گلوموگرفته بود ونزدیک بود گریه کنم .تااومدی ساکت بشی دومی واکسن رو هم تزریق کرد واین بارشدیدترازقبل گریه کردی .سریع توی بغلم گرفتم وازاتاق اومدیم بیرون . وقتی به خونه رسیدیم قطره استامینوفن بهت دادم تاخدایی نکرده تب نکنی .خیلی بیحال شده بودی وخوابیدی ولی بعدازچنددقیقه دوباره بیدارشدی .الهی بگردم مادر، پاهات خیلی درد می کرد دستاتو خیلی تکون میدی و وقتی به پات می خورد جیغت به هوامیرفت بغلت میکردم وساکت می شدی .وقتی پاهاتوتکون میدادی دوباره ازشدت درد گریه میکردی. فسقلی من نمیدونم چراقطره استامینوفن نمی خوری صبح خوردی دیگه بعدازظهرنخوردی همه رومیدادی بیرون .منم مجبوربودم با حوله نمناک تبتوبیارم پایین ،خیلی نگران بودم که تبت خیلی بالا بره که خداروشکر این اتفاق نیفتاد وبخیر گذشت .عزیزم خیلی سخت بود ولی برای سلامتی شما واجبه واجب بود .
انشاءالله که همیشه سالم سلامت باشید. آمین