پسرم سید محمدسام پسرم سید محمدسام ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

سامی نفس داداش امیررضا

اندراحوالات ما ....

1393/7/12 2:24
نویسنده : مامان زهرا
653 بازدید
اشتراک گذاری

4شنبه ای که گذشت تولد نیکان پسر عمو وحید بود که رفتیم و خیلی خوش گذشت .جشن دوتا نکته که الان این موقع شب که ساعت دو ونیم صبحه یادم مونده اینه که چون عمو وحید مارو رستوران دعوت کرده بود قبلش روی صندلی معمولی نشسته بودی و روی میزو نمی دیدی چی هست بعد بابا حمید رفت برات صندلی کودک آورد به محض این که شماروی اون صندلی نشستی وروی میزو دیدی بلند گفتی«مممم» یعنی این همه خوردنی روی میزه وهیچی به من نمیدین وباعث خنده ی دیگران شدیقه قهه مخصوصا وقتی نگات به موز افتاد که دیگه یه لحظه نمیشد کنترلت کرد خجالت.چون شما یبوست شدید داری ودکترمنع کرده موز بخوری خیلی با احتیاط بهت میدادم ولی مگه شما اجازه می دادی که به حرف دکتر عمل کنم خنده. نکته بعدی هم موقعی بود که شمع کیک رو روشن کردن عمه زینب با ذوق بهت گفت محمد سام اونجارو نیگا کن چقدر خوشگله شما هم یه نگاه کردی یه دستی تکون دادی وسریع پشتتو به همه کردی ورفتی سراغ بقیه ی موزا .زبان

niniweblog.com

 یه بار داشتم بهت غذا میدادم دستات کثیف شد گفتم محمدسام برو دستمال کاغذی بیار وبا انگشت نشون میدادم ولی شما متوجه نشدی منم که حساس !!عینکدوس دارم سریع شما همه چیو یاد بگیری متنظررفتم جعبه دستمال کاغذیو آوردم ونشونت دادم گفتم ببین این دستمال کاغذیه نگاه کن . نتیجه این شد که وقتی میگم :سام کنترل وبرام بیار میری دستمال کاغذی میاری ،تعجب برو کتاب بیار میری دستمال کاغذی میاری . تعجبالبته اینا برای دوماه گذشته هست وخدارو شکر الان متوجه میشی ما چی میگیمجشن ولی حرف نمیزنی شاکیتا الان فقط بابا،مامان به آب میگی آپ،به نون میگی «ن» بازم خوبه خدارو شکر .niniweblog.com

این همه از سام گفتم حالا بریم سراغ امیررضا :امیررضا خان یه عادت بدی که داره شاکیاینه هروقت یه وسیلشو گم میکنه خوب دنبالش نمی گرده تا پیداکنه میره یه نگاه سطحی میکنه ومیاد میگه مامان شما برو پیداش کن .منم میگم برو خوب بگرد چرا من میرم پیداش میکنم .میگه آخه مامانا جادوگرن !! تعجبتعجبمن شنیدم که میگن مامانا دیوانه ان دیگه جادو گر نه .

یه بارداشتم نماز میخوندم ،نمازم که تموم شد خیلی گرمم شده بود گفتم نمی دونم چرا وقتی نماز میخونم اینقدر گرمم میشه امیررضا هم خیلی جدی گفت بخاطر اینکه نور الطاف الهی بهت تابیده میشه گرمت میشه منم که پیرو مکتب ذوقیستیم دیگه مُردم ازخنده .قه قههقه قهه

محمد سام خیلی عاشق تیتراژ برنامه هاست یه سَری تکون میده دیدنی به هممون هم نگاه میکنه که باهاش همکاری کنیم .آرامعاشق عکس موبایله کافیه دست منو بابا حمید موبایل ببینی هرچی دستته ول می کنی میای پیشمون ومیگی عَت عَت یعنی عکس .

خدایا شکرت بابت این همه مهربونی .نمی دونم چه جوری شکرتو بجا بیارم .همین که بچه هام سالمن هزاران بارشکر هرچن شلوغ وپرسروصدان . الهی که همیشه سالم وشاد باشن «الهی آمین »

نکته :من چون دوربین ندارم فعلا با گوشی موبایل عکس میندازم بخاطر همین بی کیفیته اما خب بهتر ازهیچیه .

پسندها (6)

نظرات (8)

اقازاده
19 مهر 93 8:03
مادر
19 مهر 93 8:42
خدا حفظش کنه برات
مامان زهرا
پاسخ
ممنونم عزیزم
مامان
19 مهر 93 9:27
عزیزم سلام . اشناا... همیشه از شادی بنویسی. روز کودک هم مبارک باشه بر پسران گلت. با نشون دادن دستمال حسابی پسرمون اذیت کردی .
مامان زهرا
پاسخ
سلام مامانی ممنون دوستم ،انشاءالله. آره خودم ناراحت شدم ولی خب باید یاد بگیره دیگه مگه نه ؟؟
آپلود عکس
19 مهر 93 11:07
سلام. ماشاالله چه فرزند زیبایی دارید.خدا براتون حفظش کنه. میخواستم به اطلاعتون برسونم برای اینکه عکس بچتون رو بطور دائمی تو وبلاگتون داشته باشید میتونید تصاویر رو در سایت زیر آپلود کنید u4m.ir همچنین اگر مایل باشید میتونید سایت آپلود رو به وبلاگتون بیارید و کار خودتون رو راحت کنید.خیلی ساده کافیه کد ابزار آپلود رو در وبلاگتون قرار بدید و بعدش براحتی عکساتون رو از وبلاگ خودتون آپلود کنید،همچنین بازدیدکننده های وبلاگتون هم میتونن از این امکان وبلاگ شما لذت ببرن u4m.ir/tools.php
مامانِ بهار
19 مهر 93 17:29
خدا حفظشون کنه .. قضیه موز خیلی باحال بود . منم به خاطر یبوست بهار جرات نمیکنم بهش بدم کوچولوی خوشگلمو ببوسسسس دوست خوبم امیدوارم همیشه و همه جا مولامون ♥علی(ع)♥ نگهدار پسرای خوشگلت باشه . پیشاپیش عید غدیر رو بهتون تبریک میگم.
مامان زهرا
پاسخ
ممنون عزیزم. ماخودمون بخاطر سام موز نمی گیریم .خدانکنه یه جایی ببینه دیگه ول نمیکنه . مرسی گلم ازدعای قشنگت .
زهرا
23 مهر 93 8:14
سلام زهرا جون. خوبي عزيزم؟ ماششششششالا خيلي بانمك شده گل پسر ماخدا حفظش كنه عزيزم. از طرف من ببوسينش
مامان زهرا
پاسخ
سلام عزیزم خوبیم خداروشکر ، ممنون خانمی. ایشالله قسمت خودت عزیزدلم .مواظب خودت باش.
عاطفه
17 آبان 93 23:37
هرچی دو پست آخر ناراحت کننده بود به خاطر بلاهایی که سر بچه ها اومده سر این یکی حسابی خندیدم ! مخصوصا نور الطاف الهی خدایی این بچه ها حرفا رو از کجا میارن ؟ ممم و موز و دستمال هم خیلی باحال بود ! کلا سر ذوق اومدیم با این پست
مامان زهرا
پاسخ
خداروشکر عاطفه جونم ، همنام خواهرم ،شرمندت نشدیم بگی یه بارم که رفتم همش غصه بودوناراحتی آره این جواب دادن یه طرف لحنی که جواب میدن یه طرف.. بازم ممنون که به دیدنمون اومدی ،امیرپارسای گلم ببوس
...مامان نادیا و نلیا.
15 آذر 93 11:53
سلام ، ممنون که تو این مدت بهمون سر زدی.....گل پسرات چطورن؟ خدا واستون حفظشون کنه زهرا جان. سلامت باشین
مامان زهرا
پاسخ
سلام نیلوفرم .خوبی دوستم .دلم برات تنگ شده بود .خوشحالم که برگشتی .