سه تا مروارید و.....
سلام پسرای مامان بالاخره ما اومدیم .
بسیارخوشحالیم که دندونای پسر کوچولوی مادراومد و شروع به راه رفتن کرده .دقیقا مثل داداش امیررضا که وقتی یکسال ویکماه از تولدش گذشت اولین دندونش جوونه زد .ویک هفته بعد از تولد یکسالگی شروع به راه رفتن کرد .محمدسام هم یک هفته از تولدش شروع به راه رفتن کرد و13ماهگی هم اولین دندونش جوونه زد .اما یه تفاوت بین داداش امیررضا و سام هست واون اینه که امیررضا به علت اینکه من وبابا حمید بی تجربه بودیم دائما تو مطب دکتر بودیم که چرا دندون درنمیاره ؟؟دکتر چرا راه نمی ره .در آ خر هم با آمپول ویتامین D3کمک کردیم دندوناش زودتر دربیاد .ظاهرا پسر کوچولوی خونه ما الگوش شده داداش بزرگه . حالا وقتی سام میخنده سه تا مروارید سفید تو دهنش میدرخشه .
کارایی که آقای محمد سام تواین مدت یاد گرفته وانجام میده . حسابی ددری شده به محض اینکه بابا حمید ازسرکار میاد بعد ازخندیدن که نشون از سیاست فراوونشه (چون محمدسام کلا پسر جدیه وکم میخنده باید خودتو بکشی تا آقا یه تبسمی بکنن ) بعد وقتی بابا حمید بغلش کرد ،در ورودیو نشون میده که منو ببر بیرون ودوباره بابا حمید 4طبقه ای که اومدن بالا به هوای محمد سام میرن پایین .بعدازظهرام که امیررضا میره مدرسه اگه من همتم بشه که میریم بیرون یه دوری میزنیم اگرم نه از پشت پنجره خیابون ،گربه ،کبوترا رو نیگا میکنیم .متاسفانه نزدیک خونمون پارکی نیست به همین خاطر تفریحون خیابون گردیه .اسم امیررضارو یاد گرفتی ومیگی "اَم" ، هرچی میگم بگو داداش اصلا گوش نمیدی تا هفته ی پیش به بابا حمید میگفتی مامان به امیررضام که میگفتی ام .به منم میگفتی "ننه " این ننه هم از کلیپ گوشیم که یه گربه آوازمیخونه یاد گرفتی واین که فقط به من میگفتی باعث عصبانیت من میشد وخنده ی دیگران .آخرش به بابا حمید گفتم اگه صدات کرد مامان جواب نده بذارمتوجه بشه داره اشتباه میگه که خداروشکر الان یه هفته ست که من جایگاه خودمو پیدا کردم وشدم مامان .